گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد سوم
[سوره البقرة ( 2): آیه 189 ] ....



ص : 507
اشاره
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّۀِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَ جِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ
( أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ( 189
صفحه 241 از 286
ترجمه و شرح .... ص : 507
گروهی از مردم از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله پرسیدند که چرا ماه چنان است که در آغاز بشکل هلال هویدا میگردد سپس
بزرگ میشود و باز در اول ماه در آسمان پدیدار میگردد خداوند متعال در پاسخ این سؤال به پیغمبر دستور میدهد که آثار و فوائد
هلال را بیان کند و بآنان بگوید: تغییرات در شکل ماه سبب تشخیص زمان و امتیاز هر ماه از ماه قبل و بعد خود میشود زیرا که
انسان ناچار است افعال و اعمال و همچنان پیمانها و التزامات خود را بوسیله زمان مشخص نماید از این رو روزه را ماه رمضان و
زیارت خانه کعبه را در ماه ذیحجه قرار داده و سایر وظائف را نیز بر مبناي ماه قمري مشخص کرده است مانند نفقه زوجه و عدّه
مطلقه لیکن بعضی از مفسرین نوشتهاند پاسخی که باین سؤال داده شده مطابق ص: 508
سؤال نیست زیرا سؤال راجع به حقیقت ماه و علّت اینکه بصورتهاي مختلف هلال و قمر و بدر بیرون میآید بوده یا بقول بعضی از
مفسرین سؤال تنها راجع بحقیقت هلال بوده که در اول ماه قمري ظاهر میگردد.
ولی مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد:
از آنجائیکه مورد سؤال در این آیه شریفه هلالها بطور جمع قرار داده شده معلوم میشود که پرسش مزبور در باره هیچکدام از این
دو جهت نبوده زیرا اگر سؤال از حقیقت قمر و علّت اینکه چرا بشکلهاي مختلف در میآید بود مناسبتر این بود که گفته شود:
یسألونک عن القمر و اگر از شکل مخصوص هلالی آن بود مناسبتر این بود که گفته شود: یسألونک عن الهلال و جمع آوردن آن
وجهی نداشت و همین نکته دلیل بر این است که سؤال از این بوده که چرا ماه مرتبا در اول هر ماه بصورت هلال در آمده و ماههاي
قمري را پدید میآورد و چون پدید آورنده آنها هلالها است لذا آنها مورد سؤال قرار داده شده و همین معنی را از خود جواب نیز
میتوان بدست آورد زیرا میفرماید:
هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَ جِّ بدیهی است که هلال و سایر اشکال ماه وقت نیست پس منظور اوقاتی است که بواسطه آنها تعیین و
تحدید میشود و آن عبارت از ماههاي قمري است که هر کس ادراك صحیح و حواس سالمی داشته باشد میتواند آن را درك
نماید بخلاف ماههاي شمسی که انسان پس از قرنهاي متمادي بحساب دقیق آن پیبرده و هنوز هم همه مردم بخوبی نمیتوانند آن
را ضبط کنند ضمنا چون در این جواب سخن از حج و اینکه میتوان موسم حج را بوسیله هلال ماه تعیین کرد بمیان آمده لذا
خداوند متعال به یکی از عادات و رسوم خرافی جاهلیت در مورد حج را اشاره فرموده و آنها را از این عمل نهی میکند أنوار
ص: 509
زیرا اعراب زمان جاهلیت هنگام احرام از درب خانهها بمنازل وارد نمیشدند و آن را از محرمات میدانستند و معتقد بودند که این
عمل موجب باطل شدن احرام است این بود که در موقع احرام از پنجره و دریچههائی که بهمین منظور در پشت خانههاي خود
ساخته بودند رفت و آمد میکردند و این آیه با جمله: لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها آنها را از این رفتار خودسرانه که بر
خلاف عقل و منطق بود نکوهش کرده و اعلام میدارد که نیکی در تقوي است نه در عادات و رسوم خرافی لذا دستور میدهد از
همان طریق عادي بخانهها وارد شوند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی از تو سؤال میکنند که سبب و حکمت هلال و بدر و زیاد و کم شدن ماههاي نو چیست چرا ماهها در اول هر ماه
نازل و باریک نمایان میشوند و رفته رفته بزرگتر شده و سپس بصورت بدر ظهور میکند و چون سؤال کنندگان دو نفر از عوام
انصار بنام معاذ بن جبل و ثعلبۀ بن غنم بودند و دادن پاسخ مستقیم باین سؤال محتاج باطلاعات نجومی و علم هیئت بود که مردم
آن زمان نداشتند لذا از دادن پاسخ مستقیم چشم پوشیده شده و از فائده و سود آن پاسخ داده و میفرماید: بآنان بگو این تغییر شکل
هلالها براي وقتیابی مردم براي عبادت و معاملات و سر رسید بدهکاري و طلبکاري و تعیین عده زنان و فرا رسیدن زمان روزه و
صفحه 242 از 286
همچنین وقت نمائی موسم حج است که تا قضاء و اداء آن را در وقت معین بجا آورند زیرا قضاء آن در غیر وقت معین جایز نیست
و بآنان بگو بجاي پرسش از حکمت تغییر هلالها باعمالیکه انجام میدهند توجه کنند و به بینند آیا در موقع بستن احرام براي حج
بجاي درب از پشت دیوار خانه و بجاي راهرو چادر و خیمه از سمت عقب داخل میشوند و اسم این کار را برّ و نیکی میگذارند در
صورتی که برّ ص: 510
و نیکی این نیست که از پشت دیوار خانهها وارد خانهها شوید بلکه نیکوکار آن کسی است که از محرمات و از کارهاي خودسرانه
بپرهیزد لذا از براي ورود خانهها از درب آن وارد شوید و از مخالفت بدستورات الهی بترسید باشد که رستگار شده و سعادت یابید
و یا بقول بعضی از مفسرین بآنان بگو این درست نیست که شما در مورد آنچه که برایتان ارزش ندارد و مقصودي از آن ندارید و
بعلم نبوت هم مربوط نیست سؤال کنید و آنچه را که براي شما ارزشمند است و مربوط بعلم نبوت هم میباشد آن را رها کرده و
براي دانستن آن کوشش ننمائید این عمل شما مثل عمل آن کسی است که براي ورود بخانه درب را واگذاشته و از بام وارد خانه
شود یعنی بایستی هر کاري را از راهش داخل شوید و شایسته آدمی چنان است که نخست بساختن ذات خویش و ساختن جهان
خویش بپردازد تا معلومات دیگر خود بخود در پی آن فراهم گردد.
(189)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 510
چون از تو پرسند از اهله در اساس کو بود آن وقتها از بهر ناس
تا در آن آرایش آئین کنند زان یکی که وقت حج تعیین کنند
نیست نیکو گر ز پشت خانهها در سرا داخل شوید از ناروا
لیک نیک است آنکه از تقواي جان در بیوت آئید از درهاي آن
می بپرهیزید از پروردگار تا بحق گردید شاید رستگار
(189)
ص: 511
شان نزول .... ص : 511
معاذ بن جبل و ثعلبۀ بن غنم از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله پرسیدند که چرا ماه در اولین روز مانند ریسمان باریک آشکار
میشود و سپس پهنتر شده و افزایش مییابد تا تمام قرص روشن گردد و دوباره رو بنقص نهاده و بپایه اولش رسیده و دیگر دیده
نمیشود خداوند متعال در پاسخ آنان این آیه را فرستاد و تفسیر کشف الاسرار نیز چنین مینویسد ولی بنا بروایت دیگر معاذ بن جبل
برسول خدا عرض کرد یا رسول اللّه جماعت یهود در باره هلال از ما زیاد میپرسند تکلیف ما چیست؟ این آیه در جواب وي نازل
گردید و این روایت از قتاده نیز نقل گردیده و مجمع البیان هم آن را نوشته است.
و اما در باره سبب نزول قسمت دوم این آیه شریفه که از لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ شروع میشود نوشتهاند: که در دوران جاهلیت
رسم بر این بوده اگر کسی از براي حج یا عمره محرم میشد دیگر از در خانه یا خیمه خود وارد نمیشد بلکه از پشت بام و یا از
سوراخ دیوار وارد خیمه یا خانه میشد و این کار را نیکوکاري و برّ محسوب میکرد اما قبائل قریش و کنانه و خزاعۀ و ثقیف و
جشم و بنو عامر بن صعصعه و بنو نضر بن معونۀ چنین عملی را مرتکب نمیشدند و آنها حمس میگفتند و از این جهت آنها را
صفحه 243 از 286
حمس میگفتند که در روش خود سخت محکم و پا بر جا بودند و وقتی اسلام ظهور کرد در اوائل امر این مراسم معمول بود تا این
که روزي رسول خدا بخانه یکی از انصار با حالت احرام از در خانه وارد گردید و قطبۀ بن عامر انصاري نیز به پیروي از پیغمبر اکرم
وارد خانه گردید پیغمبر ص: 512
فرمود مگر تو محرم نیستی گفت چرا فرمود چرا بدر سراي آمده و از در داخل شدي عرض کرد یا رسول اللّه بتو اقتداء کردم و هر
کاري که شما انجام دهید من هم به پیروي از شما انجام خواهم داد سپس این آیه نازل شد تفسیر طبري و مجمع البیان و روض
الجنان نیز موضوع را ذکر کردهاند.
و بعضی از مفسرین گفتهاند: که قسمت وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها از این آیه مبارکه در باره علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل
گردیده است زیرا پیغمبر فرمود:
انا مدینۀ العلم و علی بابها یعنی لا تأتوا المدینۀ الا من بابها چنانکه تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر برهان نیز این شأن نزول را
نوشتهاند.
که من شهر علمم علیّم در است درست این سخن گفت پیغمبر است
ص: 513
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 513
قوله تعالی قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وقت- یعنی هنگام، مقداري از زمان که براي کاري تعیین شده باشد چنانکه در آیه 37 و 38 سوره
حجر میفرماید:
قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ یعنی خدا بشیطان فرمود تو از مهلت داده شدگانی تا روز که زمانش تعیین شده و
جمعش نیز اوقات است:
و از این ماده است:
موقوت- یعنی هنگامی که وقت آن تعیین شده باشد، داراي وقت معین چنانکه در آیه 103 سوره نساء میفرماید:
إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً.
یعنی نماز براي مؤمنین واجبی است محدود الوقت که باید در اوقاتش خوانده شود.
میقات- در اصل موقات بوده و بمعنی وعده و یا مکانی که در او وقتی تعیین شده باشد، وعدهگاه چنانکه در آیه 155 سوره اعراف
میفرماید:
وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا.
و جمعش مواقیت است چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
موقت- اسم مفعول یعنی وقت محدود و تعیین شده.
موقت- اسم فاعل یعنی کسیکه وقت را مراعات نماید.
ص: 514
توضیحات .... ص : 514
1) سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن مطالبی در ذیل جمله هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ بیان کرده و اینکه چرا براي این سؤال جواب )
صفحه 244 از 286
مستقیم داده نشده که ما خلاصه گفتار او را در اینجا مینویسیم او میگوید: اسلام در آن زمان تازه بروي کار آمده و در بند آن بود
که ملت مسلمان را براي بلند کردن کلمه خدا در زمین آماده سازد و بهمین جهت لازم بود که نیروي دین امت در جهت معین و
مشخص بکار افتد تا بتواند وظیفه دشواري را که در پیش دارد بنحو احسن انجام دهد. پاسخ مثبت باین سؤال در صورتی که مردم
آن زمان اطلاعاتی در علم هیئت نداشتند ممکن بود معرفتی بآنان در این خصوص بدهد ولی چون چنین معرفتی نیازمند بمقدماتی
است که در آن زمان وجود نداشت لذا اینکه مردم آن زمان از جواب مستقیم چیزي بدست میآوردند مشکوك بنظر میرسید ولی
اگر مردم آن زمان توانائی استفاده از پاسخ مستقیم نداشتند ولی نیروي عقلی آنان از درك سود واقعی تغییر شکل ماه در زندگی
عمومی ناتوان نبود و از اندیشه در آنچه خدا براي نعمت و منفعت مردم آفریده بیبهره نبودند بهمین جهت از دادن پاسخ مستقیم
خودداري شده است و از طرف دیگر باید دانست که قرآن کتاب دعوت و آئین بشري است و همچون کتاب طب یا نجوم یا شیمی
و نظایر آن نباید باین کتاب نگاه کرد و اینکه بعضیها میکوشند همه این علوم را از قرآن استخراج نمایند و همچنین دسته دیگر
که در صدد یافتن اختلافات قرآن با موادّ این علوم هستند هر دو دسته در اشتباهند. ص: 515
قرآن و اسلام شخصیت و ضمیر و وجود انسان را میسازد و او را چنان بنا میکند تا بتواند تمام نیروي خود را بکار اندازد و عقل وي
بکوشد و در میدان علم به بحث و تجربه بپردازد و گاهی نتیجه صحیح بدست آورد و گاهی نتیجه ناصحیح هرگز روا نیست که
قرآن را با انگاشتهها و فرضهاي عقل انسانی بیکدیگر متصل بدانیم زیرا این عقل با آزمایشهائیکه پیوسته تکرار میشود آنچه را که
دیروز میپذیرفته امروز ردّ میکند امروز بر راه غلط میرود و فردا ممکن است براه راست بیفتد.
درست است که قرآن ببعضی از قوانین و نوامیس جهانی اشاره کرده ولی این اشارهها کلی و پایدار است و بهمین جهت تاکنون
هیچ تصادمی با نظریات و فرضهاي علمی نداشته زیرا این دو چیز خط سیرشان در یک میدان نیست تا با یکدیگر تصادم کنند.
خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید:
وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَ الْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ
تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ.
در این آیه از حرکت خورشید سخن بمیان آمده ولی هیچ نگفته است این حرکت چگونه و بکدام طرف صورت میگیرد.
و در آیه دیگر میفرماید:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَۀٍ مِنْ طِینٍ.
که سخن از آفریدن انسان از گل است ولی هیچ ذکر نشده که چگونه و چه وقت و بچه طریق این آفرینش انجام گرفته است. أنوار
ص: 516
و در آیه دیگر میفرماید:
أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ.
در این آیه مبارکه سخن از پیوسته بودن آسمانها بزمین و جدا شدن آنها از یکدیگر است ولی از کیفیّت این پیوستگی و اینکه
چگونه از هم جدا شدند بحثی بمیان نیامده و اما اینکه زندگی وابسته بآب است حقیقتی است جاودانی که جاي هیچگونه اعتراضی
ندارد بدین ترتیب هر اشارهاي که در قرآن آمده بصورت اجمالی است و حقیقت ابتدائی را که نظریهها در آن با یکدیگر اختلاف
ندارند نشان میدهد زیرا که نظریهها از وراي آن آغاز میکنند نه از خود آن حقیقت و نیز قرآن در هدف اساسی خود که ساختن
انسانها است کار میکند و رسیدگی بجزئیات و تفصیلات را بعقل و آزمایش و ادراك آدمی وا میگذارد.
این بود خلاصه نظریه سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن که بقلم دانشمند معظم جناب آقاي احمد آرام ترجمه گردیده است.
2) آیۀ اللّه آقاي سید محمّد حسین حسینی همدانی در تفسیر خود در ذیل جمله وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها مینویسد: )
صفحه 245 از 286
ممکن است آیه شریفه بیان و توضیح آن باشد که وظایف بندگی بایستی طبق روش معیّن اجرا شده و هرگز عمل خارج از دستور
بجا آورده نشود چنانکه روزه در غیر ماه رمضان یا زیارت خانه کعبه در غیر ماه ذي الحجّه عملی است باطل و بیهوده و نه تنها
پاداشی در مقابل آن داده نخواهد شد بلکه اگر این عمل خودسرانه بپروردگار متعال نسبت داده شود بدعت در دین بوده و
مستوجب عذاب الهی خواهد بود زیرا خداوند است که باید چگونگی عبادت را بیان نماید بخاطر همین است که در جمله أنوار
ص: 517
وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی بعنوان تأکید شخص پرهیزگار را حقیقت تقوي معرفی فرموده بدین معنی بطور کلی سعادت انسان باین است
که رفتار خود را طبق دستور عقل و دین قرار داده و از پیروي هوي و هوس خودداري نماید و همچنین امکان دارد آیه مبارکه رفتار
ناپسند بعض گروهها را نیز مورد سرزنش و مذمت قرار داده که در طریق پرستش و بندگی روش بخصوص را انتخاب نموده و هر
یک به سلیقه خود جزئی بآن افزودهاند بطوریکه کم کم از هدف واقعی دور گشته و عبادت آنها جنبه خود ساختگی پیدا کرده
است.
3) در تناسب بین قسمت اول این آیه مبارکه یعنی یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّۀِ با قسمت دوم آن یعنی وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ )
ظُهُورِها بعضی از مفسرین چنین گفتهاند:
همانطوریکه اختلاف شکل ظاهري ماه معیار و میزان شناسائی وقت و وسیله اندازهگیري است همچنین همه اشیاء بایستی معیار و
ملاکی داشته باشد تا از روي آن تنظیم گردد و داخل شدن بخانهها از غیر درب ورودي روي میزان صحیح و منطقی نیست و
بایستی همه اشیاء به محور فرمان الهی تنظیم گردد زیرا خضوع در برابر دستورات خداوند متعال و عدم اتیان آنچه را که نخواسته
بهتر و نیکوتر است از پیروي کورکورانه از محیط و انجام اعمالی که خدا بآنها فرمان نداده است.
ص: 518
روایات .... ص : 518
1) سید بن طاوس در کتاب اقبال از حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام قاعدهاي براي شناختن اول ماه مبارك رمضان نقل )
کرده که ما آن را بیان میکنیم شخصی میگوید من در اول ماه مبارك رمضان خدمت حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام وارد
شدم و مردم در آن روز شک داشتند که آیا روز اول ماه است یا نه و چون حضرت بمن نگاه کرد فرمود آیا دوست داري چیزي
یادت بدهم که هرگز در اول ماه مبارك رمضان شک نکنی عرض کردم فدایت شوم خیلی مایلم بدانم بر من منت گذاشته آن را
بفرمائید حضرت فرمودند باید بدانی که روز اول ماه محرم چه روزي بوده اگر روز یکشنبه بوده یک اگر دوشنبه بوده دو تا پنجشنبه
پنج جمعه شش شنبه هفت حساب کن هر عددي که باشد در دوازده عدد ائمه ضرب کن حاصل ضرب را هفت هفت طرح کن هر
عددي که باقی ماند همان بگیر اگر باقی مانده هفت بود شنبه شش بود جمعه پنج بود پنجشنبه چهار بود چهارشنبه سه بود سه شنبه
دو بود دوشنبه یک بود یکشنبه و آن را اول ماه مبارك رمضان قرار بده و این قاعده ترا کفایت میکند و خداوند ترا توفیق عطا
فرماید:
2) در مجمع و عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت در تفسیر لَیْسَ الْبِرُّ تا آخر فرمودند: یعنی هر )
کاري را از راهش داخل شوید و مرحوم فیض در تفسیر صافی مینویسد: از جمله دخول هر کار از راهش این است که احکام دین
را باید از امیر المؤمنین علی علیه السّلام و عترت طاهرین آن حضرت فرا گرفت زیرا ص: 519
آنها باب مدینه علم نبی میباشند چنانکه پیغمبر اکرم فرمودند:
انا مدینۀ العلم و علی بابها و لا یؤتی المدینۀ الا من بابها ( 3) در مجمع البیان از حضرت ابو جعفر علیه السّلام روایت شده که
صفحه 246 از 286
فرمودند آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله ابواب اللّه و وسیله و دعاة به بهشتند و راهنماي آنان بسوي سعادت و پیشوایان آنان در روز
قیامتند.
4) در کافی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده فرمود: ائمه و اوصیاء پیغمبر درهاي خدایند که باید از آنجا )
داخل شد زیرا اگر ایشان نبودند خداوند شناخته نمیشد و خداوند متعال با وجود ائمه بر خلایق اتمام حجت نمودهاند.
5) در کتاب احتجاج از اصبغ بن نباته روایت نموده که در حضور علی بن أبی طالب علیه السّلام بودم ابن کرّا از تفسیر آیه وَ أْتُوا )
الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها سؤال کرد حضرت فرمود مراد اهل بیت طهارتند که پروردگار متعال امر فرموده مردم بآنها روي آورده و از آنها
پیروي کنند و نیز فرمود ما اوصیاء رسول اللّه علیه السّلام وسائط تبلیغ احکام هستیم و هر که از ما پیروي کند و ولایت ما را تصدیق
نماید خدا را اطاعت کرده و هر که از ما تخلف کند بغیر طریق خدا را ستایش نموده زیرا خداوند متعال اوصیاء رسول مکرم علیه
السّلام را وسیله معرفت و شناسائی خود قرار داده است پس هر که ولایت و پیشوائی آنها را انکار کند از طریق پرستش بدور رفته
است چنانکه خداوند متعال فرموده است:
و انّهم عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ در خاتمه چنانکه بارها بآن اشاره کردهایم همه اینها از باب بیان مصادیق ،
ج 3، ص: 520
است و منافی با عموم آیه نمیباشد زیرا جاي تردید نیست که آیه هر چند در مورد خاص نازل شده باشد معنایش عمومیت دارد.
تجزیه و ترکیب .... ص : 520
قوله تعالی قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَ جِّ کلمه للناس بمحذوف یعنی کلمه هی میباشد و صفت است براي مواقیت قوله تعالی لَیْسَ
الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها.
حرف باء در کلمه بأن زائده میباشد و مصدري که از کلمه بان تأتوا البیوت تصور میشود منصوب و خبر کلمه لیس میباشد.
ص: